کد مطلب:315876 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:190

شفای طفل فلج و برآورده شدن حاجت شیخ عبدالرحیم شوشتری
و او می نویسد: این جریان را بعضی از علمای موثق كربلا و غیر او نقل كرده اند و در پشت كتاب صلاة شیخ انصاری با نام نوشته شده، از شیخ عبدالرحیم شوشتری كه از شاگردان شیخ انصاری است او گفته: در حرم مطهر سیدالشهدا علیه السلام بودم كه مرد و زنی از عرب های بیابان وارد حرم مطهر شدند. طفلی را با خود آورده بودند كه فلج بود به حضرت توسل جسته و زیارتی نیمه تمام خوانده و بیرون رفتند. من بعد از زیارت و نماز به حرم حضرت اباالفضل علیه السلام مشرف شدم، آن مرد و زن را در آنجا دیدم كه طفل را با خود دارند و می گویند: «دخیلك یابن امیرالمؤمنین» این را عرض كردند و به پشت ضریح مطهر رفتند ولی آن طفل را روبروی ضریح مطهر حضرت عباس علیه السلام گذاردند و او قادر بر حركت نبود، من به نماز خواندن مشغول بودم كه دیدم آن طفل شفا یافته و حركت كرد و به اطراف خود نگاه كرد! پدر و مادرش را ندید، از حرم



[ صفحه 197]



بیرون رفت، بعد پدر و مادرش به او رسیدند بدون اینكه این را امر عجیبی به شمار آورند با او روبرو شدند.

من حاجتی داشتم كه همه وقت در مشاهد مشرفه عرض می كردم و اثر اجابت نمی دیدم از دیدن این جریان حوصله ام تنگ شد و در مقام جسارت برآمدم و عرض كردم: اگر عرب های بیابان نزد شما عزیزتر و محترم تر از ما طلاب علوم دینیه هستند من دیگر خدمت شما نمی آیم و به عرب ها ملحق می شوم. این را كه عرض كردم به خود آمدم و به این نكته توجه پیدا كردم كه علت برآورده شدن سریع حاجات عرب های بیابان نشین، ضعف ایمان آنهاست، كه اگر حاجت روا نگردند ممكن است از ایمان خارج شوند روی این جهت از حضرت عذرخواهی كردم.

پس از مراجعت به نجف اشرف، محض ورود خادم شیخ انصاری مرا ملاقات نمود و گفت: «أجب استادك» اجابت كن استادت را. وقتی خدمت شیخ رفتم به من فرمود: دو حاجت داری: یكی آنكه نزدیك صحن مقدس حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام منزلی خریداری نمایی، دیگر اینكه به مكه مشرف شوی. مبلغی را به من داد كه در آن دو حاجت مصرف نمایم و فرمود: تا من زنده هستم به كسی اظهار مكن.

من اول از آن پول قرض هایم را ادا كردم بعد از آن خانه خریدم و به سفر حج رفتم.

این جریان را بعضی از علمای موثق نقل نموده اند و مكرر در كربلا از خود شیخ عبدالرحیم شوشتری شنیده اند. [1] .


[1] همان، ص 236 و 237.